📖پیامبر و دیوانه
نویسنده: جبران خلیل جبران
▪️ماجرای کتاب پیامبر اینگونه آغاز میشود که «المصطفی» یا به قولی «برگزیدهٔ دردانه» بعد از ۱۲ سال زندگی در شهر خیالی نویسنده یعنی اُرفالس، قصد ترک آن دیار و مردمانش را دارد و هنگام خداحافظی به آخرین سؤالهای مردم اُرفالس پاسخ میدهد. هر سؤال به همراه پاسخی که المصطفی میدهد یک بخش از کتاب را تشکیل میدهد. این پرسشها در واقع مسائل روزمرهٔ انسان است. موضوعاتی مانند دهش، فرزندان، مهر، درد، دوستی، سخن گفتن، زناشویی، کار و… در هر بخش یا به عبارتی در هر پاسخ بیشتر با خودآگاهی و جهانبینی نویسنده آشنا میشویم که حقیقتا آگاهیبخش هستند.
▫️بخش دوم این کتاب «دیوانه» نام دارد و اینگونه آغاز میشود:
;یک روز بسیار پیش از آنکه خدایان بسیار به دنیا بیایند از خواب عمیق بیدار شدم و دیدم همهٔ نقابهایم را دزدیدهاند همان هفت نقابی که خود ساخته بودم و در هفت زندگیم به چهره مینهادم. پس بینقاب در کوچههای پر از مردم دویدم و فریاد زدم: دزد، دزد، دزدان نابکار. مردان و زنان بر من خندیدند و پارهای از آنها از ترس من به خانههایشان پناه بردند و چنین بود که دیوانه شدم
;.
دیدگاه خود را ثبت کنید