ساسانیان در تاریخ ایران (۲۲۶-۶۵۱ میلادی) یکی از پیچیدهترین وظایف در علوم خاورشناسی است. دشواری کار در آن است که پیش از تسخیر ایران به دست تازیان، ایرانیان تاریخنویسی را به معنای کامل این واژه نداشتند، زیرا تاریخ رسمی (واقعهنگاری درباری) بیشتر انباشته از حماسه رسمی بود. پابهپای واقعهنگاری، ادبیات وسیعی نیز در سبکهای گوناگون وجود داشت که در تحریر نخستین تقریباً باقی نمانده است. موضوع این پژوهش عبارت است از بررسی ایران ساسانی در آستانه سقوط کامل این خاندان، یعنی از هرمزد چهارم تا دوران بر تخت نشستن یزدگرد سوم (از ۵۷۸ تا ۶۳۲ میلادی). دوران مورد بررسی از آن رو بیشتر شایان توجه است که بلافاصله پس از اصلاحات خسرو اول انوشیروان و رویدادهایی که در دوران جانشینان او رخ داد و تا اندازه زیادی پیآمد این اصلاحات بود آغاز میگردد. از سویی دیگر، در همان زمان بود که روشن گردید دیگر دین زرتشتی حاکم، قادر به رقابت با جریانهای گوناگون مسیحیت نیست؛ و همین امر بود که پیروزی و استقرار اسلام را نیز آسان کرد. ناکامیهای سیاست خارجی و تغییر و تحولات داخلی دولت ساسانیان، زمینه را برای پیروزی تازیان فراهم گردانید.... ...تا به امروز باقیمانده هیچ شی جنگی (شمشیر، نیزه، سپر) در منطقه قادسیه، یا نهاوند پیدا نشده است. در این جنگهای بزرگ که طبق تاریخنگاری اسلامی به طور قطع هزاران سرباز از هر دو طرف (ایرانی و عرب) جان خود را از دست دادهاند میبایست حداقل اعراب پیروزمند کشته شدگان خود را در اطراف میدان نبرد در قبرهای دستهجمعی دفن کرده باشند. اما هیچ قبری نه از سربازان ایرانی در محل این جنگها پیدا شده و نه از اعراب. نویسندگان مسیحی و یهودی قرن ۷ در سوریه یا اروشلیم اشارهای به جنگهای قادسیه، یا نهاوند نکردهاند.
دیدگاه خود را ثبت کنید