فهرست مطالب
مقدمه
زمينه پيدايش و بنيا نگذاران روا نشناسي گشتالت
گشتالت چيست؟
اصول نظریه گشتالت در طراحی
اصل مشابهت
اصل مجاورت
اصل پیوستگی
اصل بستار
اصل شکل و زمینه
اصل سرنوشت مشترک
اصل فراپوشانندگی
اصل تقارن
اصل موازات
اصل منطقه مشترک
اصل عنصر متصل
بخشی از متن
مقدمه
مكتب روان شناسي گشتالت در اوايل سده بيستم در آلمان پديدارگشت. اين دوره مصادف بود با اوج گيري هنر مدرن در اروپا؛ جايي كه هنرمندان از آن جمله در آلمان و مدرسه باهاوس، شيفته يافته هاي تحسين برانگيز پايه گذاران اين مكتب-ماكس ورتايمر،كورت كوفكا و ولفگانگ كهلر- در زمينه تجربيات ادراك بصري شده بودند.
زمينه پيدايش و بنيا نگذاران روا نشناسي گشتالت :
پديده گشتالت اولين بار در 1910 ، در ذهن ماكس ورتايمر،روان شناس چك تبار، شكوفا شد. اين اتفاق به سادگي، زماني رخ داد كه وي در حال مسافرت با قطار متوجه شد که اگر دو نور متفاوت با نرخ معینی خاموش و روشن شوند، در بیننده این تصور را ایجاد می کنند که این تنها یک نور است که به عقب و جلو می رود. او دریافت که در صورتی که چشم ،محرک را به طریق معینی ببیند در شخص تصور حرکت ایجاد می شود و این را پدیده فای نامید.
ورتایمر آزمايش هاي بعدي خود را به كمك دو نفر از استادان جوان دانشگاه فرانكفورت، كورت كوفكا و ولفگانگ كهلر ادامه داد. اين سه تن مثلث بنيان گذاران روان شناسي گشتالت را تشكيل مي دهند.
مفهوم گشتالت، اولين بار در فلسفه و روان شناسي معاصر توسط كريستين وان اهرن فلس Christian Von Ehrenfels) ) معرفي شد. از نظر او“ همه ادراك هاي ما داراي كيفيات گشتالت اند، اما اجزاي سازنده آنها فاقد اين خصوصيات مي باشند. براي مثال، فرد خطي را كه از اجتماع تعدادي نقطه به وجود آمده است، مي بيند و نه تك تك نقطه ها را. و مشابه آن اين كه، آدمي با گوش دادن به يك ملودي، نت هاي تشكيل دهنده آن را به صورت انتزاعي نمي شنود، بلكه كليت ملودي را ادراك مي كند.
در شكل گيري نظريه گشتالت، عقايد و آراي گوته، كانت و ارنست ماخ نيز بسيار مؤثر بوده است. رويكرد به جهان نه به عنوان واقعيتي بيروني و عيني، بلكه به مثابه چيزي ساخته و پرداخته فرآيندهاي ادراكي انسان، نگرشي كانتي بود كه بسيار مورد توجه گشتالت گرايان قرار گرفت.
گشتالت چيست؟
به دليل گسترده بودن مفهوم گشتالت، هيچ ترجمه مستقيمي از آن در هيچ يك از زبان ها صورت نگرفته است. اين لغت درزبان آلماني شكل وگونه معني مي دهد؛ در انگليسي، بدان كلِسازمان يافته، انگاره يا شكل بندي مي گوينددر زبان فارسی می توان آن را ” شکل ، هیکل، قالب، کل، اندام و ...“معرفی کرد ولی هیچ یک به تنهایی معنی آن را در بر ندارد.
تفكر عمده در نظريه گشتالت اين است كه : كل، چيزي بيشتر از مجموع اجزايش است.
هيأت كل، همواره قبل از اجزا، درك ميشود .
همان طوري كه اهرن فلس مي گفت و ورتايمر نيز آن را اثبات كرد: كلِ ساختار است كه دريافت مي شود و نه تك تك اجزاي آن.
آنچه در نظريه گشتالت توجه هنرمندان را بيشتر به خود جلب كرده بود يافته ها و تجربياتي بود كه در زمينه ادراك بصري موجب خودآگاهي بيشتر هنرمند در خلق اثر مي شد. اين تأثير به نوعي با پيش آگاهي از چگونگي متأثر ساختن مخاطب توسط هنرمند، شيفتگي بسياري ايجاد مي كرد و ابزاري به دست هنرمند مي داد تاهمچون جادوگران، مخاطبان خود را با به كارگيري ترفندهاي بصري كه به صورت ذاتي در فرآيند ادراكي آنها وجود داشت، شگفت زده كند.
و ...
دیدگاه خود را ثبت کنید