قسمتی از رمان از پارتی تا پایگاه:
به نام خدای مهربانی ها
از پارتی تا پایگاه
نویسنده:محیا داودی
مقدمه:
با پا گذاشتن خورشید به هر صبح زندگی،
صفحه ای جدید از سرنوشت رقم میخورد درست،
اما چطور شد که این سرنوشت برای من انقدر عجیب رقم خورد
چطور شد که روند زندگی من به یک باره عوض شد بی آنکه
چه شد که قلب من لرزید؟
شکست؟
رمان از پارتی تا پایگاه pdf
وآیا ترمیم شد؟
نمیدانم،
اما میدانم عشق مقدس است و به گمانم من تجربه اش کردم،
آنقدر مقدس که برای داشتنش،برای بودنش و برای ماندنش تمام
و حال رسیدم به
اینجا…
به این نقطه از زندگی!
این رمان تقدیم به تمام کسانی که عشق را مقدس می دانند.
دیدگاه خود را ثبت کنید